با پایان مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری در ایالاتمتحده آمریکا حضور هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ برای رقابت نهایی مسجل شده است . پیروزی هر یک از این دو میتواند آینده کاملا متفاوتی برای آمریکا در روابط بین الملل به وجود آورد و سیمای سیاست خارجی آمریکا را کلاً دگرگون سازد. عمده اختلافنظر کلینتون و ترامپ در مورد مسائل بین الملل به طرح بزرگتری بازمیگردد که این دو برای سیاستهای کلان خود و نقش آمریکا در جهان در نظر گرفتهاند.کلینتون به اصول کلی که بعد از جنگ جهانی دوم سرلوحه سیاست خارجی آمریکا بوده است کاملا وفادار است و آمریکا را در نقش پلیسی میداند که وظیفهاش گسترش ارزشهای لیبرالی و حراست از آنها است.بسیاری از ناظران برنامههای او را بهنوعی ترکیبی از سیاستهای بوش و اوباما میدانند. هیلاری کلینتون طرفدار قدرت هوشمند است یعنی ترکیبی از ابزار نظامی اقتصادی حقوقی و حتی استفاده از مؤلفههای فرهنگی .سابقه چنین دیدگاهی به زمان ریاست او بر وزارت امور خارجه و همکاری نزدیک او با وزارت دفاع و سازمان سیا بخصوص عملیات سرنگونی قذافی در لیبی بازمیگردد. کلینتون نقشی کلیدی در تحمیل تحریمها به جمهوری اسلامی داشته است و حتی از خرید نفت ایران توسط چین و هند جلوگیری نمود. بدین ترتیب او اقتصاد را بهعنوان یکی از پایههای قدرت هوشمند میشناسد. او معتقد به ادامه نقش سنتی ناتو است چون اعتقاد دارد که روسیه تهدیدی برای اروپا است و ناتو موظف است ضمن تأمین امنیت انرژی در اروپا قدرت پوتین را نیز مهار کند. در مقابل او، دونالد ترامپ قرار دارد وی را میتوان از نظر روابط بینالملل یک رئالیست کلاسیک دانست به همین خاطر در تحلیلهای خود اهمیت زیادی برای نقش دولت و قدرت سخت قائل است.سابقه او در تجارت باعث شده هرگاه در مورد یک مسئله غامض بینالمللی از او سؤالی شود او بهسادگی پاسخ دهد با مذاکره و چانهزنی این مسئله را حل میکنیم. ترامپ در سال 2011 در کتاب خود به قدرت سخت بهعنوان قدرت قابلاتکا اشاره میکند و اگرچه اهمیت تکنولوزی را نیز مد نظر قرار می دهد ولی آن را در خدمت قدرت سخت میداند. او خصوصا به قدرت هستهای آمریکا توجه ویژه دارد.ازنظر ترامپ مسائل امنیتی در روزگار فعلی نسبت به زمان جنگ سرد تغییر عمده نمودهاند و موضوعاتی مانند تروریست و بحران آوارگان را شامل میشوند که در زمان جنگ سرد اهمیت چندانی نداشتهاند و ساختار فرسوده ناتو توان مواجهه با این موضوعات جدید را ندارند و آمریکا باید در جهت تغییر در وضعیت ناتو اقدام کند. وی معتقد است آمریکا سهم زیادی برای ایجاد امنیت جهانی و دفاع از متحدان خود صرف کرده است در عوض خود این کشورها بهصورت منصفانهای برای ایجاد امنیت جهانی فعال نبودهاند .او در مصاحبهای میگوید اگر ژاپن موردحمله قرار گیرد آمریکا خود را موظف میداند حتی به قیمت آغاز جنگ جهانی سوم از این کشور دفاع کند ولی اگر آمریکا موردتهاجم باشد ژاپن هرگز برای دفاع از آمریکا عملی انجام نمیدهد او مدعی است عدم تقارنی شدید بین منافع اتحادهای نظامی و تعهدات آمریکا در این اتحادها وجود دارد و باید این وضع را تغییر داد .
یکی دیگر از کانونهای اختلاف نظر بین این دو کاندیدا موضوع سوریه است. در بحران سوریه کلینتون خواستار استفاده از نیروهای آمریکا در سوریه و ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در این کشور است تا بتوان آوارگان را در آن پناه داد. او نقش اصلی نیروهای آمریکا را آموزش و تسلیح نیروهای شورشی بر علیه دولت اسد میداند. بهزعم کلینتون پوتین نباید در سوریه اقدام نظامی انجام دهد چون این کار به آشوب در منطقه کمک میکند و حمایت پوتین از اسد را همردیف حمله روسیه به اوکراین میداند.همچنین کلینتون بر سقوط دولت اسد توسط برخی گروه های شورشی که به نظر او معندل تر می باشند تاکید دارد. در مقابل ترامپ چندین بار رئیسجمهور روسیه را به خاطر عملکردش ستوده و از دخالت روسیه در اوکراین حمایت کرده است حتی با حملات هوایی روسیه در سوریه موافق است و این حملات را در راستای اهداف آمریکا میداند. او با اشاره به حوادث لیبی عنوان میکند اقدامات آمریکا در لیبی باعث افزایش ناامنی در منطقه شده است و درنهایت نفت لیبی در اختیار تروریستها قرارگرفته. همچنین خلا قدرت در لیبی باعث شده تروریستها بتوانند به زرادخانه ارتش لیبی دست پیداکرده و حملات قدرتمندانهتری را در سایر نقاط ترتیب دهند.به این ترتیب ازنظر ترامپ اگرچه اسد شخصی مناسبی نیست ولی سقوط او در سوریه درنهایت به نفع تروریستها است و در زمان حال گزینه بهتری به جای دولت اسد وجود ندارد هرچند در جایی اشارهکرده که باید صبر کرد تا اسد و شورشیان در جدال با یکدیگر بهشدت ضعیف شوند و در آن هنگام با حداقل هزینه در موضوع دخالت نمود.به نظر او آمریکا میتواند یک منطقه امن در سوریه ایجاد کند ولی هزینه این اقدام را باید کشورهای ثروتمند عربی و حتی آلمان پرداخت کنند چون درنهایت این کشورها از بحرانهای امنیتی و سیل پناهجویان متضرر شدهاند.در خصوص بحران عراق ،کلینتون از مدافعان حمله به عراق و سرنگونی صدام بوده است هرچند که اخیراً این کار را یک اشتباه نامیده است.ولی ترامپ در آن زمان از مخالفان سرسخت چنین عملی بوده است. این اختلافنظر به خاطر این است که کلینتون وظیفه آمریکا را توسعه ارزشهای لیبرالی غربی به هر قیمت میداند ولی ترامپ مانند بسیاری از واقعگرایان کلاسیک اختلال در کارکرد دولت مستقر را منجر به گسترش بینظمی و آشوب میداند.
در مورد کشور ایران کلینتون از حامیان معامله هستهای غرب با جمهوری اسلامی است ولی درعینحال معتقد است باید به هر روش ممکن حکومت تهران را مجبور به اجرای مفاد این قرارداد نمود وهمچنین نظارت بیشتری بر ایران اعمال کرد. طیف اقداماتی که او برای کنترل تهران در نظر دارد بسیار گسترده و شامل تحریم های اقتصادی وحتی عملیات نظامی می گردد.درمقابل ترامپ مانند دیگر جمهوریخواهان با معامله هستهای انجامشده با جمهوری اسلامی مخالف است ولی شدت مخالفت او بهاندازه آن عده که خواهان لغو کامل این قرارداد بودند نیست .در مورد ایران یک نکته اساسی در مصاحبههای کلینتون و ترامپ وجود دارد که باید به آن دقت نمود کلینتون خواستار این است که حق غنیسازی اورانیوم ایران محدود شود ولی ترامپ معتقد است جمهوری اسلامی نباید توان ساخت بمب را داشته باشد.در حقیقت سیاست کلی کلینتون در خاورمیانه این است که ضمن محدود کردن قدرت جمهوری اسلامی برتری اسرائیل را در منطقه حفظ کند . در همین حال کلینتون معتقد است آمریکا باید نقشی فعال تر در مذاکرات سازش بین اسرائیل و اعراب داشته باشد .درمقابل ترامپ معتقد است که آمریکا باید حداقل به مدت 15 سال در مجادله بین اعراب و اسراییل بیطرف باقی بماند تا طرفین بتوانند به راه حلی مناسب با شرایط منطقه دست پیدا کنند. اوگفته اگرچه تلاش می کند بین رژیم اسرائیل و اعراب سازشی ایجاد شود ولی مطمئن است چنین چیزی امکان ندارد چون هیچکدام از طرفین حاضر به کوتاه آمدن از مواضع تند خود نیستند پس بهتر است آمریکا در این منازعه بیطرف بماند .ترامپ اولین کاندیدایی است که بعد از تاسیس رژیم اسرائیل شهامت اعلام چنین موضعی را داشته است. چنین نظری باعث شد تا روزنامه هاآرتص انتخاب احتمالی او بهعنوان رئیسجمهور را فاجعهای برای اسرائیل بداند چراکه معتقد است در صورت موفقیت ترامپ او این رژیم را در مقابل اعراب و حتی پوتین که در سوریه در حال قدرتنمایی است تنها رها میکند.
صرفنظر از اینکه این دو نفر تا چه حدی به وعدههای خود در عرصه بین الملل پایبند باشند جامعه آمریکا در حال بررسی این وعدههاست. آنچه که تاکنون مشخصشده گروههای مختلفی از مردم آمریکا موافق برنامههای ترامپ یعنی همان چیزی که تاکنون اکثر سیاستمداران شهامت ابراز آن را نداشتهاند هستند. در حقیقت هدف ترامپ جلب نظر آن عدهای از مردم آمریکا است که به خاطر سیاستهای فعلی آمریکا به حاشیه راندهشدهاند و یا این سیاست ها نفعی برای آن ها نداشنه اند. ولی کلینتون در تلاش است کانونهای قدرتی را موردتوجه قرار دهد که مدتهاست سیاست آمریکا را رهبری میکنند.رقابت نزدیک این دو نشاندهنده این است که شاید وقت تغییری اساسی در سیاستهای آمریکا فرارسیده باشد.
Leave a Reply