دو اَبَر وطنی

یک: اگر همه ی شاهان و امیران و حاکمان و امضاء دارانی را که بر ایران یا بر گوشه ای از ایران حکم می رانده اند، و یا سلسله های پادشاهی و حکمرانی را اگر با محوریتِ “ایران” بسنجیم و بد و خوبشان را ارزیابی کنیم، کدامیک نمره ی قبولی می گیرند و در دایره ی سپاس ما ایرانیان: جا؟ پادشاهی چون نادر را در نظر آوریم که در حفظ تمامیت ارضی ایران سخت کوشید و جانانه فداکاری کرد، اما همو چه در نسبت با ایران و مردم ایران و چه با همسایگان، چنگیزی و تیموری بود نادر نام. نیز نادر در تمام سالهای پادشاهی اش، خشتی بر خشتی ننهاد و جز کاخ خورشید در کلات نادری، – که برای ایام پیری و بازنشستگی خودش ساخت و با کشته شدنش نیمه تمام نیز ماند – اثری از وی بر ساحت و جمال ایران ننشست.یا اگر از صفویان نهصد و نود و نه کاروانسرا و سی و سه پل و منار جنبان و … مانده – که ما سپاس مندشانیم از این بابت – اما همین صفویان، سهمی بزرگ و نافرسودنی در تخمیر و تخریب باور مردم و کشتارهای داخلی و شکم دریدن ها و کور کردن ها و تحمیق ملی و درانداختن مردم ایران به گودال عمیقی از تعصبات مذهبی دارند. جوری که من گمان بر این دارم این تعصبات، آنچنان تا قیام قیامت به رگ و پی مردم ایران دویده که با هیچ دگنگی و کتابی و سخنی و شماتتی و استدلالی از پیکره ی عصبیتِ شماری از مردم ایران زدوده نمی شود.

دو: یک روز نشستم و از هر نظر آماری تهیه کردم از سلسله های پادشاهی و حکمرانی در ایران. و سهم هر یک را در این چند بخش واشکافتم: حفظ تمامیت ارضی، رواج جنگ ها و خونریزی های داخلی و خارجی، عیش و نوش ها و پروارگری های شخصی و طایفگی، فرهنگسازی و خرافه پروری، ترساندن و شاد کردن مردم، سنت سازی و سنت پروری، ساخت و سازهای شهری و کشوری، امنیت و آسایش مردم، رشد اقتصادی، رشد شعور ملی و زوالِ شعوری ملی، و چند و چون روابط فرامرزی و بین المللی، و…

سه: خروجیِ این غربالِ ملی و تاریخی را پیش از این یکی دو بار به اشاره نوشته و گفته ام. اکنون اما بی هیچ واهمه و با سرفرازیِ تمام می گویم: از دوره های دوری چون اساطیر و هخامنشیان و اشکانیان – که دانسته های ما از آنان اندک و ناپیداست – که بگذریم، تنها دوره و تنها پادشاهی که در ایران، بسیار بسیار بیش از دیگران، شریف است و شایسته ی غرور، دوره ی پهلوی و شخص رضا شاه کبیر است. و در نقطه ی مقابل، عجبا که جمهوری اسلامی، در نسبت با شأن مکانی و زمانی اش، و در صیانت از زمین و حیثیاتِ مردمی، بیش از مغولان و اعراب و ترکان آسیای شرقی صاحب جایگاه و جبروتِ تخریبگری است.

چهار: نیز در این آمارهمه جانبه، آنچه که دوره ی پهلوی و شخص رضاشاه را برکشیده، اَبَر دارایی ای چون عقل گرایی یافتم، و آنچه که ایران را در عصر جمهوری اسلامی بر زمین نشانده، اَبَرچاله ای به اسم فقه گرایی. و من – محمد نوری زاد – بخاطر سالها نابخردی و کج نگری هایِ جاهلانه ام، هم از شخص رضا شاه کبیر پوزشخواهی کرده و می کنم و هم همه ی عمر همراهی ام با جمهوری اسلامی و ظواهر ولایی اش را هدر شده می دانم.

محمد نوری زاد

نوشته‌های تازه

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*