سه سال پس از برجام مردم ایران فقیرتر شدند، جنگ‌های منطقه‌ای گسترده و عمیق‌تر شده و نظام ولايت فقيه از سلاح اتمی دورتر نشده است.

شکست برجام بیش از هرچیز نشان می‌دهد که نظام ولایت فقیه نه می‌خواهد و نه می‌تواند در مسیر صلح و شکوفایی اجتماعی گام بر دارد. اعلام رئیس جمهور آمریکا در خروج این کشور از برجام، می‌تواند پایان یک تجربه‌ی شکست خورده در رابطه جامعه جهانی با نظام ولایت فقیه باشد. آنچنان که ترامپ در سخنرانی خود گفت: در سال ۲۰۱۵ دولت باراک اوباما به همراه سایر کشورهای امضا کننده‌ی برجام توافقی را با نظام ولایت فقیه منعقد کردند که در تئوری قرار بود « ایالات متحده و متحدانمان را از جنون بمب هسته‌یی این رژیم حفاظت کند، اما تنها به بقای رژیم ایران کمک کرده است.» در عمل اما برجام به نظام ولایت فقیه فرصت داد «که به غنی‌سازی اورانیوم ادامه بدهد و نهایتاً به نقطه گریز اتمی برسد.» به گفته‌ی رئیس جمهور آمریکا، برجام «در ازای محدودیتهای بسیار ضعیف بر فعالیتهای هسته‌یی رژیم و بدون اعمال هیچ محدودیتی بر سایر فعالیتهای شرورانه آن از جمله فعالیتهای شیطانی‌اش در سوریه ، یمن و سایر کشورهای جهان، تحریمهای فلج کننده اقتصادی علیه» آن را لغو کرد و به رژیمی «آکنده از ترور» «میلیاردها دلار داد که بخشی از آن به‌صورت پول نقد بود.» آنچنان که ترامپ تایید کرد، بودجه نظامی رژیم ایران در سال‌های پس از برجام نزدیک به ۴۰ درصد افزایش پیدا کرد و پول‌های به دست آمده به واسطه‌ی برجام به تولید موشک‌های دارای قابلیت حمل سلاح اتمی و حمایت از تروریسم اختصاص یافت و منجر به ویرانی در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن شد. با وجود برجام، نظام ولایت فقیه از سلاح اتمی نیز دور نشد به گفته‌ی ترامپ: «این توافق چنان ضیعف مورد مذاکره قرار گرفت که حتی اگر رژیم ایران به‌طور کامل از آن تبعیت می‌کرد هم‌چنان می‌توانست در مدت زمان کوتاهی به نقطه گریز اتمی برسد.» پرسش اما این است که چگونه یک توافق با حضور همه‌ی قدرت‌های جهانی نتوانست نظام ایران را در جاده و مسیر صلح قرار دهد؛ موجب فروکش کردن آتش جنگ‌های منطقه‌ای بشود؛ حمایت از انواع تروریسم «از حزب‌الله تا القاعده» را کاهش شود؛ منجر به حفظ جان‌های غیرنظامیان در خاورمیانه بشود؛ شکوفایی و رشد را برای اقتصاد ایران به همراه بیاورد؟ واقعیت چندان پیچیده به نظر نمی‌رسد؛ نظام ولایت فقیه نمی‌تواند به تعهدی پایبند باشد. نظامی که براساس سرکوب، کشتار، اعدام، نقض حقوق بشر، بنا شده است در اساس نمی‌تواند که با پایبندی به توافقی در مسیر صلح و شکوفایی اجتماعی گام بر دارد. قراردادها برای نظام ایران همواره در حکم به دست آوردن فرصتی برای پیش بردن نقشه‌هاست. هنگامی که خمینی در پایان جنگ هشت ساله با عراق مجبور به سرکشیدن جام زهر شد و قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، هرگز از مرحله‌ی «آتش بس» به مرحله‌ی «صلح» صعود نکرد زیرا نظام ولایت فقیه و سپاه پاسداران بدون دخالت در عراق ضرورت و دلیل وجودی خود را از دست می‌دادند. با شروع حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ شاهد بودیم که سپاه از خلاء قدرت در عراق استفاده کرد و آنجا را به زمین جنگ‌های منطقه‌ای خود تبدیل کرد. مشابه همین ماجرا در برجام نیز اتفاق افتاد؛ تحت شعاع برجام، نظام به عنوان یک «شریک بین‌المللی» فرصت یافت تا سوریه را به یک زمین سوخته تبدیل کند. تجهیز و گسترش شبه‌نظامیان «شیعه» در این کشور در کنار کشتارهای گسترده از اهل سنت و ویران کردن شهرها؛ اصلی‌ترین بسترسازی برای جنگ‌های بزرگ در حال و آینده است. نمونه یمن نیز بسیار جالب توجه است؛ نظام ولایت فقیه به‌عنوان حکومتی که با قدرت‌های جهانی قراردادی با مضمون ممانعت از دست‌یابی به سلاح اتمی امضا کرده بود، یمن را سکوی گسترش جنگ به همه‌ی شبه‌جزیره عربستان قرار داد. به عبارت دیگر سه سال پس از برجام مردم ایران فقیرتر شدند، جنگ‌های منطقه‌ای گسترده و عمیق‌تر شده و نظام ایران از سلاح اتمی دورتر نشده است. یک نتیجه‌گیری بسیار مهم آن است که هرگونه مذاکره و توافق با نظام ولایت فقیه راهی به سمت صلح و شکوفایی اجتماعی باز نمی‌کند. تنها تغییر این نظام است که می‌تواند آینده‌ای متفاوت برای ایران و منطقه خاورمیانه رقم بزند.

نوشته‌های تازه

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*