باورتان شد «با هم قهرمانیم»؟!

صدای بوق از خیابان می آید. صدای شادی ِ مردم. چیزی که انگار به گوش مان غریبه است، ما و قهقهه؟! ما و شادمانی؟! شبکه های مجازی از «تبریک» های مکرّر لبریز است. اولین بازی ِ جام جهانی را بُردیم. با یک گل به خودی. گلویمان خش برداشته، بعد از آن گل دقیقه ۹۴ کدام ایرانی فریاد نزد؟ کدام ایرانی مُشت هایش را گره نکرد؟ کدام ایرانی گرانی ِ دلار و سکّه و به هم ریختگی ِ بازار را فراموش نکرد؟!

 مراکش از ما بهتر بود، مستحقّ زدن یک گل هم بود که آن را هم البتّه زد! منتهی به دروازه ِ خودشان! این مرگبارترین لحظه برای هر بازیکنی است. اینکه شرمسار ِ مردم ِ کشورت بشوی. آن هم وقتی به عنوان ِ بازیکن ِ تعویضی به زمین آمده ای و در آخرین دقیقه، قلبِ مردمت را شکسته ای…! لعنت به فوتبال که این همه زیباست، لعنت به فوتبال که این همه تلخ است…

 ایران غرق ِ شادمانی است. همین پیروزی حتّی با نمایشی نه چندان درخشان هم لذّت بخش است. از پیروزی لذّت ببریم، مگر چند بار بهانه برای شاد بودن در این سرزمین پیدا می کنیم؟ چند بار خبر خوب می شنویم؟ چند بار تبریکِ غیرکلیشه ای و کیلویی به هم می گوییم؟

 آمار ِ تصاحب ِ توپ و پاس سالم و ریتم بازی و… را بگذاریم برای آنالیزورها. در تاریخ ِ جام جهانی این پیروزی ثبت شد. آن هم در روزهایی که حالمان خوب نیست. در روزهایی که آنقدر دلمان گرفته بود که بسیاری از ما به بازیکنان ِ خودمان بند کردیم. با بداخلاقی به آنها غُر زدیم. نق زدیم. برای روزبه چشمی و علیرضا بیرانوند شوخی های بی رحمانه ساختیم، گفتیم بازیکنانمان بروند به حریفان بگویند ما عزاداریم شُل تر بازی کنند.. چقدر ما اعتماد به نفس ِ بازیکنانمان را از ساق هایشان دزدیدیم… ما را ببخشید بچه ها!

عادل فردوسی پور در این بازی پنج بار از واژه ِ جونم استفاده کرد. واژه ای که به کوچه و خیابان تعلّق دارد، به ما «معمولی ها» نه گزارشگران عصا قورت داده. جونم امید ابراهیمی، جونم علیرضا بیرانوند، جونم کی روش، جونم ایران، جونم فوتبال!
ما مدیون ِفوتبال هستیم که رنج هایمان را برای دقایقی به کمکش فراموش می کنیم، عمیق شادی می کنیم و با هم مهربان تر می شویم.
ما مدیون بازیکنان ِ جوانمان هستیم. پسران ِ ایران زمین که به جای آیه ِ یاَس خواندن و نمی شود و نمی توانیم، با همهِ وجود جنگیدند، حتّی وقتی حریف بهتر و قوی تر بود. نترسیدند ، بهانه نیاوردند، منتظر مرحمت ِ داور نماندند، با همهِ سلّول هایشان جنگیدند.

 وقتی دوربین ردّ استوک های بازیکن مراکش را روی پهلوی ِ امید ابراهیمی بازیکن ِ فوق العاده ایران را نشان داد، انگار خنجری بود که پهلوی همه ما را شکافته بود. پهلوی ِ سهراب ِ شاهنامه را! این کامل ترین تصویر از همه ما بود؛ زخمی، عرق کرده، تا سر حدّ ِ مرگ جنگیده اما تسلیم نشده و هنوز امیدوار…
ما به این امیدواری نیازمندیم. حتّی اگر در بازی های بعد به دیوار ِ سخت بخوریم. این دقیقه ها و تا بازی بعد ما پادشاه ِ زمین هستیم. هنوز همه چیز تمام نشده. انگار یک رویا را آغاز کرده ایم. یک خیالبافی با طعم ِ فوتبال. اینکه از گروه ِ مرگ صعود کنیم ، کار بسیار دشواری است.
اسپانیا و پرتغال بی رحم تر از مراکش هستند، امّا ما هم ایران هستیم. مردمی که در لحظه های دشوار حتّی خودمان را هم غافلگیر می کنیم!

 خدایا!
امروز ما را بغل کردی، ما اینجا شاد هستیم، این اَمن ترین آغوش ِ باز ِدنیاست، جای دیگر آغوشی به این مهربانی نمی شناسیم. نه روی بنرهایی که بخشی از جامعه را حذف می کنند و نه میان ِ کسانی که از شادی ِ مردم حالشان بد می شود!
زنده باد ایران!

احسان محمدى

نوشته‌های تازه

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*