درست در سالگرد جنگ ۴۴ روزه قره باغ، تنشها در قفقاز بالا گرفته است و البته این امر هم طبیعی به نظر میرسد؛ به این دلیل که نتایج جنگ پیش گفته تازه گسلهای ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک منطقه را به وضیعیت فعال درآورده بود و قفقاز را آبستن تحولات ژئوپلتیک و منازعات بزرگتر در آیندهای نه چندان دور میان بازیگران اصلی و نه فقط دو کشور آذربایجان و ارمنستان ساخت. نتایج جنگ فراتر از شکست ارمنستان و پیروزی آذربایجان و پس گرفتن بخشهای مهمی از قره باغ، به شدت جایگاه ژئوپلیتیک ترکیه و همچنین حضور اسرائیل در قفقاز را ارتقا بخشید. حال باکو و همچنین آنکارا کار شروع شده در ۲۷سپتامبر ۲۰۲۰ را بدون اتصال زمینی نخجوان به آذربایجان ناتمام میدانند و در صرافت تحقق این امر هستند؛ اما این مساله حداقل مستلزم اشغال بخشی از استان سیونیک ارمنستان و به تبع آن از میان رفتن مرز مشترک ایران و ارمنستان با پیامدهای ژئوپلیتکی متعددی است که از یک طرف راه جایگزین دسترسی ایران به اروپا، دریای سیاه و گرجستان از این مسیر به کلی قطع میشود و از طرف دیگر نیز کلاً تهران فاقد هر گرنه نقشآفرینی و تاثیرگذاری در قفقاز میگردد و از معادلات آن حذف میشود. البته فراتر از این دو پیامد سخت، مسیر دسترسی ایران به اروپا نیز صرفاً در اختیار ترکیه و آذربایجان قرار میگیرد و همین نوعی وابستگی یک سویه با الزامات و تبعات خاص آن را ایجاد میکند. در کنار آن نیز این وضعیت یعنی اتصال نخجوان به آذربایجان و انقطاع مرزی ایران و ارمنستان موجب اتصال زمینی ترکیه به آذربایجان و سپس دسترسی آن به دریای خزر و اتصال به ترکمنستان میشود. برآیند این تغییر ژئوپلتیک اتصال سرزمینی میان سرزمینهای ترک نشین و نفوذ ژئواستراتژیک ترکیه به عنوان رقیب منطقهای ایران در امتداد مرزهای غربی تا مرزهای شرقی خواهد بود. در سایه سنگین این تکاپوها برای تغییر جغرافیای سیاسی قفقاز جنوبی، در این ماه میلادی برای اولین بار مانور مشترک “دوستی سه برادر – ۲۰۲۱” میان ترکیه، پاکستان و آذربایجان برگزار گردید که پیامهای آن از بس واضح است که دیگر نیازی به کنکاش برای شناختشان نیست. در کنار آن، طالبانِ متحد پاکستان در افغانستان به قدرت بازگشته است و ترکیه برای نقشآفرینی در این کشور از رهگذر مدیریت فرودگاه کابل و همچنین تاثیرگذاری متحد قطری بر طالبان تلاش میکند. همچنین به موازات آن در حال اصلاح روابط با مثلث مصر، عربستان و امارات ( دو همسایه جنوبی ایران) از یک سو و توسعه روابط با روسیه از سوی دیگر است. همه این رخدادها گویای دو نکته راهبردی است : نخست این که ترکیه ماهرانه و زیرپوستی با استفاده حداکثری و بموقع از مزیتهای متعدد منطقهای و فرامنطقهای خود و ایجاد نوعی توازن در روابط با شرق و غرب در حال تغییر موازنههای ژئوپلتیک و قدرت در سطح منطقه پیرامونی است. نکته دوم این که همه این تحولات بنیادین در سپهر ژئوپلتیک منطقه از قفقاز و خاورمیانه گرفته تا آسیای جنوبی و آسیای میانه و غیره در محیط پیرامونی ایران رخ میدهد و کشور محصور در آنهاست. اما درباره نقش روسیه در تحولات اخیر قفقاز جنوبی هم باید گفت که فعلاً مسکو موضع اعلامی روشنی اتخاذ نکرده است؛ اما آنچه مسلم است این که اولویت فعلی کرملین دور کردن تدریجی ترکیه از متحدان غربی است و از این جهت هم در قبال ترکیه حساب شده عمل میکند و به دنبال تشدید اختلافاتش با آمریکا و تقویت روابط دو طرفه است. به همین علت، بعید است که شاهد ورود جدی روسیه به مسائل اخیر و مخالفت جدی با رویکرد آنکارا در قفقاز باشیم. تا ببینیم چه پیش میآید. در آن سو نیز، پس از این که تحولات خزنده سالهای اخیر در منطقه قفقاز جهش تنشزایی به خود گرفته است، ایران با برگزاری مانورهای نظامی در مرزهای مشترک با آذربایجان و استقرار نیروها و تجهیزات نظامی در نقاط صفر مرزی در صرافت جلوگیری از تکمیل آخرین تکههای این پازل و مانع اتصال زمینی نخجوان به آذربایجان و به تبع آن حذف مرز مشترک با ارمنستان افتاد.حالا باید دید طرفهای مقابل چکار خواهند کرد و چگونه طرح پیش گفته را در سایه پیامهای نظامی تهران پیگیری میکنند. شخصا بعید میدانم برخوردی نظامی رخ دهد. جهان سیاست دنیای آرزوپردازی و گلهمندی نیست، هرکه بموقع کاشت و بموقع درو کرد، برنده شد.
✍ صابر گل عنبری
Leave a Reply