پس از حملات دوازده روزه ارتش اسرائیل به زیرساختهای حیاتی ایران توازن سیاسی و نظامی در خاورمیانه وارد مرحلهای برگشتناپذیر شده است. این نبرد برخلاف جنگهای نیابتی گذشته نهتنها یک پاسخ نظامی بود بلکه یک اعلان علنی بود به جهانیان که اسرائیل آماده است برای حفظ امنیت ملت یهود مستقل از محاسبات آمریکا یا ملاحظات جهانی تصمیم نهایی را اجرا کند.هرچند هزینههای سیاسی اقتصادی و دیپلماتیک این عملیات برای تلاویو بالا بود اما پیامد آن در خاک ایران بسیار فراتر از آن چیزی است که در رسانهها منعکس شده است. ساختار نظامی جمهوری اسلامی در این عملیات بهشدت دچار آسیب شد. نیروی هوایی ارتش ایران عملاً ناتوان و منزوی هیچ واکنشی نداشت. تنها بازوی واکنش موشکباران کور سپاه بود که نه استراتژیک بود و نه بازدارنده. آنچه بهوضوح دیده شد ضعف کامل ساختار کلاسیک دفاعی ایران بود و این برای اسرائیل و متحدانش گویای یک نکته است: این رژیم در برابر ضربه دوم قدرت ایستادگی ندارد!! در حالیکه تحلیلگران بسیاری به حمایت چین و روسیه از جمهوری اسلامی اشاره دارند اما واقعیت عریان این است که در لحظهی حیاتی این دو قدرت تنها نظارهگر بودند. پکن تنها دغدغهاش ثبات قیمت انرژی است و مسکو با ارتش فرسوده درگیر جنگ اوکراین دیگر توان ایفای نقش راهبردی در خاورمیانه را ندارد. حتی حمایت رسانهای هم جز چند واکنش پراکنده دیده نشد. جمهوری اسلامی امروز تنهاست.اما آنچه پیچیدهتر است و شاید بسیاری از معادلات سیاسی را از ریشه برهم میزند رفتار ملت ایران است. مردمی که به دلیل سالها سرکوب خفقان و امنیتیسازی جامعه به مرحلهی(انجماد عملیاتی) رسیدهاند. سکوت ،کنارهگیری و عدم مشارکت در واکنش به حملات خارجی اگرچه ممکن است به ظاهر بهعنوان همدلی با حکومت تلقی شود اما در واقع نشانه مرگ تدریجی اعتماد عمومی به هر نوع اقتدار سیاسی درونمرز است. این ملت نه برای دفاع از رژیم به پا میخیزد و نه برای حفظ خاک حاضر به فداکاری است ،چرا که کشور را دیگر متعلق به خود نمیبیند.در این شرایط حتی پیشبینیهای کلاسیک سیاستمداران نیز بیاعتبار میشود.
اسرائیل با شناخت دقیق از روانشناسی این ملت میداند که جنگ آینده با ارتشی شکستخورده و مردمی خسته تنها یک عملیات حسابشده است نه یک نبرد خونین. دیدار اخیر نتانیاهو با دونالد ترامپ در واشنگتن هرچند در ظاهر در هماهنگی با کاخ سفید انجام شد اما در باطن نمایانگر ارادهی مستقل اسرائیل برای اجرای آخرین ضربه است. سیاست امنیت ملی اسرائیل وابسته به چراغ سبز کاخ سفید نیست بلکه وابسته به تهدیدی است که در فاصله چند صد کیلومتری مرزهایش رشد کرده و دیگر قابل چشمپوشی نیست. تصمیم به نابودی نظام ولایت فقیه نه به خاطر موشکها که بهخاطر فلسفه وجودی جمهوری اسلامی است که از آغاز، خود را با محو اسرائیل تعریف کرده است. بنابراین اگرچه حملات اخیر اسرائیل هزینهساز بود اما بخشی از طرحی بزرگتر است که در ماههای آینده وارد مرحله نهایی خواهد شد. شاید زمان دقیق را نتوان مشخص کرد اما شواهد روشن است: حمله نهایی اسرائیل برای نابودی کامل نهادهای امنیتی ، هستهای و سیاسی جمهوری اسلامی در فاصلهای بین اکنون تا هر شبی که میگذرد و نهایتاً تا پایان این ماه و در نگاهی بسیار ساده اندیش تا ۶۰ روز آینده حتمی است!!!!! و اینبار برخلاف گذشته نه آمریکا مانع است نه روسیه بازیگر و نه مردم ایران سپر دفاع. تنها یک سوال باقیست: آیا این فروپاشی در سکوت رخ خواهد داد یا در انفجاری که از درون آغاز شده است؟!
Leave a Reply