
خشک شدن سدها یا خشک شدن پایگاه مشروعیت نظام ؟این پرسشی است که در روزهای پس از جنگ دوازده روزه میان جمهوری اسلامی و اسرائیل بیش از هر زمان دیگر ذهن ناظران دقیق را درگیر کرده است . چرا ناگهان در تمام رسانه ها خبر از خشکسالی عظیم و قطعی آب در سراسر کشور می دهند ؟ چرا تصاویر مردم در صف های طولانی برای دریافت آب با تانکر به شکل گسترده پخش می شود!؟ مگر می شود کشوری در عرض دو هفته از جنگ به نقطه ای برسد که سدهایش تقریباً خالی و کشورش در آستانه بحران حیاتی باشد مگر بحران آب در ایران تازگی دارد ؟ مگر قطعی آب و برق در تابستان های ایران بی سابقه بوده است ؟! چرا حالا؟ چرا با این شدت ؟ چرا با این حجم از تبلیغات و هشدارها؟
این پرسش ها ما را به یک تحلیل جدی و راهبردی می رساند که چرچیل زمانی آن را با نگاهی عمیق بیان کرده بود در سیاست هیچ چیز اتفاقی نیست اگر چیزی رخ داده پس حتماً برنامه ریزی شده بوده است !! با همین نگاه اکنون می توان فرض کرد که بحران آب و روایت آن بیش از آن که بازتاب واقعیت محیط زیستی باشد یک طراحی دقیق اطلاعاتی و روانی است ٫طراحی برای انحراف اذهان عمومی ، طراحی برای ترسیم دشمنی مصنوعی در برابر دشمنی واقعی!!
سه سناریو به عنوان فرضیات راهبردی باید مورد توجه قرار گیرد : نخست ) آنکه این بحران می تواند پوششی باشد برای رخداد بزرگ تر شاید توافقی پشت پرده ، شاید شکست یا عقب نشینی یا حتی یک کودتای خزنده ! دوم ) آنکه ممکن است حکومت با ایجاد این بحران مصنوعی در تلاش برای بسیج افکار عمومی و فراهم ساختن مقدمات اعمال محدودیت های امنیتی و کنترل شدیدتر باشد! سوم) آنکه این بحران می تواند زمینه ای باشد برای تخریب زیرساخت ها و اجرای سیاست زمین سوخته در لحظه های واپسین یک نظام فرسوده!!
اما در عمق ماجرا آنچه بیش از همه به چشم می آید همان فروپاشی مشروعیت میباشد، نه فقط سدها بلکه اعتماد عمومی و انسجام ملی و باور به تداوم این نظم در حال خشک شدن است ٫آنچه در حال نابودی است جریان طبیعی حیات سیاسی حکومت است. امروز رسانه های حکومتی می خواهند ملت ایران به جای نگاه به آسمان ،نگاهشان را به لوله های خشک آب بدوزند،اما حقیقت این است که آنچه در حال خشک شدن است فقط آب نیست بلکه جایگاه حاکمیت در دل مردم است!
اگر صدای پای تغییر به گوش می رسد، اگر ملت دوباره به سخن آمده ،اگر دیگر کسی روایت های رسمی را باور نمی کند و اگر جنگ دوازده روزه آغاز پایان سکوت است . ٫٫پس باید گفت که بحران واقعی نه در سدها بلکه در مغزها ، در قلوب و در باورها رخ داده است.نظامی که پایگاه مشروعیت خود را از دست داده باشد دیگر نیازی به دشمن خارجی برای فروپاشی ندارد، چرا که از درون تهی شده است این نه پایان آب بلکه آغاز آگاهی است!
نویسنده: دکتر بهزاد معصومی
Leave a Reply