آینه دروغ! قدرت پنهان!بی‌بی‌سی در سایه تاریخ ایران !

در قرن بیستم که ملت ایران می‌کوشید از چنگال تاریکی استعمار به سوی روشنی استقلال و مردم‌سالاری حرکت کند نهادهایی در دل لندن شکل گرفتند که ظاهرشان رسانه بود و باطنشان نقشه قدرت در جغرافیای ذهن ملت‌ها ! در میان این نهادها بی‌بی‌سی فارسی با لباس بی‌طرفی ظاهر شد اما در عمل همان کاری را کرد که توپخانه‌های استعمار از انجامش ناتوان مانده بودند…
در واپسین سال‌های سلطنت رضاشاه که رابطه حکومت با المان‌ها برای لندن خطرافرین شده بود، بی‌بی‌سی مسئولیت یافت با ایجاد موج روانی از طریق پخش گزارش‌هایی هدفمند زمینه سقوط او را فراهم سازد. مردم ایران نخستین بار با صدایی از آن سوی دریا مواجه شدند که وانمود می‌کرد به جای ملت سخن می‌گوید! اما در حقیقت پژواک اراده امپراتوری بریتانیا بود..
در دوران مصدق این رسانه نقاب از چهره برداشت و با تصویرسازی یک نخست‌وزیر تندرو و بی‌خرد تلاش کرد ملت ایران را از مردی که خواهان بازگرداندن ثروت ملی بود جدا کند. کارکنان ایرانی بی‌بی‌سی که از تحریف‌ها شرمنده بودند دست به اعتصاب زدند ، اما از دید لندن این مقاومت باید شکسته می‌شد تا نفت باز هم در دستان شرکت پادشاهی بریتانیا باقی بماند.با کودتای هماهنگ شده میان لندن و واشنگتن سقوط مصدق همانند یک پیروزی نظامی در اتاق‌های بی‌پنجره وزارت خارجه بریتانیا جشن گرفته شد. اما ماجرای محمدرضا شاه پیچیده‌تر از پدرش بود. زیرا این بار نه از طریق قدرت بلکه از مسیر نرمی که همان رسانه بود مسیر سقوط طراحی شد. رسانه‌ای که تا دیروز مدافع سلطنت بود یکباره به تریبون اصلی مخالفان مذهبی بدل شد پیام‌هایی خمینی که از نوفل لوشاتو ارسال می‌شد با دقت مهندسی و بدون کمترین پرسش پخش می‌شد و روایت میدان را طوری شکل می‌داد که ملت تنها یک گزینه ببیند و آن تسلیم در برابر موجی بود که نه از درون که از همسویی بیرونی هدایت می‌شد.پس از پیروزی شورش ۵۷ در حالی که بسیاری از نهادهای جهانی در شوک فرو رفته بودند بی‌بی‌سی فارسی نه تنها کنار نکشید بلکه با هوشمندی کامل به مشروعیت‌بخشی برای نظام جدید اخوندی پرداخت و در حالی که اعدام‌ها و سرکوب‌ها در خیابان‌ها جریان داشت گزارش‌هایی ارائه می‌داد که صحنه را به (آرمان‌شهر )بدل می‌کرد .این رسانه با مهارتی کم‌نظیر خشونت را به شور و دیکتاتوری را به صدای ملت ترجمه می‌کرد و اگر در دوران‌های پیشین رسانه صرفاً تفسیر می‌کرد در این دوران رسانه خود تاریخ‌ساز شد!!!!
سیاستمداری بزرگ که جنگ جهانی را از درون آتش تجربه کرده بود هشدار داده بود که ملت‌ها بیشتر از گلوله از تبلیغات شکست می‌خورند و در آن سوی دنیا مردی چون گاندی بر این باور بود که اگر حقیقت بدون آرایش گفته شود قدرت هر حکومتی را در هم می‌شکند ، اما بی‌بی‌سی فارسی همان حقیقت را با لباسی دوخته شده از منافع امپراتوری بریتانیا پخش می‌کرد و روایت‌هایی را وارد ذهن مخاطب می‌ساخت که تفاوتش با واقعیت همانند فاصله امید با تزویر بود!!
اگر در آلمان نازی گوبلز اصل دروغ تکرارشونده را بنیان گذاشت بی‌بی‌سی آن را تکامل بخشید و به جای تکرار ساده دروغ آن را در بسته‌بندی واژگان انسانی و ترحم‌آمیز به افکار عمومی عرضه کرد. در لحظات بحرانی چنان تصویرسازی کرد که مردم نه راه گریزی ببینند و نه صدای مخالفی بشنوند. از تغییر شاه تا تثبیت روحانیت تنها یک موج خبری فاصله بود که از استودیوهای لندن در دل میلیون‌ها خانه ایرانی فرود آمد. این تنها به ایران محدود نبود این رسانه در زمان بحران مصر و سقوط حسنی مبارک نیز با جانبداری از گروه‌های اسلام‌گرا افکار عمومی را به سویی برد که نتیجه‌اش آشوب و هرج‌ومرج بود ، در انقلاب لیبی بی‌بی‌سی با نادیده گرفتن خشونت‌های شورشیان و بزرگنمایی اشتباهات حکومت قذافی مسیر دخالت نظامی ناتو را هموار ساخت ! در بحران سوریه نیز نقش بی‌بی‌سی در تکرار روایت‌هایی یک‌سویه موجب شکل‌گیری تصوراتی شد که با میدان جنگ تفاوت اصلی داشت..
بی‌بی‌سی هیچ‌گاه رسانه نبوده ، بلکه ابزاری بوده برای دفاع از مرزهای بدون نقشه امپراتوری و آنچه امروز از آن باقی مانده نهاد پروپاگاندایی است که در لوای آزادی بیان عمل می‌کند!! اما در حقیقت وجدان خود را به دستگاه امنیتی لندن فروخته است و همانند سربازی بی‌صدا در خدمت سیاست‌های خارجی بریتانیا ایستاده است..
اکنون که ایران در آستانه تحولی عمیق قرار گرفته و روزهای پایانی جمهوری اسلامی در افق دیده می‌شود باید اندیشید که آیا اجازه خواهیم داد همان رسانه‌ای که روزگاری سلطنت را انداخت و روحانیت را نشاند بار دیگر برای آینده این خاک نسخه بپیچد یا اینکه زمان آن رسیده که این ابزار کهنه استعمار بایکوت شود و حقیقت نه از لندن که از زبان مردم ایران شنیده شود؟

دکتر بهزاد معصومی

نوشته‌های تازه

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*