
تحلیلی سیاسیـنظامی از سفر وزیر دفاع جمهوری اسلامی به چین، در سایه آتشبس و آوار مشروعیت ازدسترفته نظام، در لحظهای که جهان، در سکوتی متزلزل ایستاده تا نفسش را بین آتشبس و آتش جنگ نگه دارد، و در روزهایی که میتوانستند سرآغاز گفتوگوی نوین برای بازسازی آینده ایران باشند، عزیز نصیرزاده وزیر دفاع جمهوری اسلامی، نه به سوی بروکسل یا واشنگتن، که در جهت عکس قطب تمدن حرکت کرد ، به سوی پکن. مقصد، نشستی موسوم به “میزگرد امنیت منطقهای”، در کنار کشورهایی که هیچکدام نه درک دقیقی از صلح دارند، نه حافظهای برای آزادی.
پیش از پرواز، نصیرزاده با جملهای مدعیانه گفت: جهان غرب با قلدری، صلح جهانی را به خطر انداخته است. اما ملت ایران ، همان ملتی که زیر فشار اقتصادی، امنیتی و اطلاعاتی سالهاست خمیده مانده ، میداند که اگر صلح جهانی در خطر باشد، علتش نه در نیویورک، که در خیابان پاستور، میدان سپاه، و تونلهای زیرزمینی مشهد و اراک است.
در این نشست، آنچه در ظاهر گفته میشود همکاری نظامی و امنیتی برای ثبات منطقه است، اما در واقع، پشت هر جمله، یک کد دیپلماسی گدایی پنهان است. چین از جمهوری اسلامی خواهد خواست که نفت بیشتری را با تخفیف مضاعف و تهاتر کالایی عرضه کند ،در ازای حمایت سیاسی. روسیه، که خود درگیر جنگ فرسایشی اوکراین است، از رژیم خواهد خواست که حلقه لجستیکی جنگهای نیابتیاش را در خاورمیانه حفظ کند، و بهجای تجهیزات مدرن، قطعات فرسوده شوروی را بهقیمت طلا بخرد. پاکستان نگران مرزهاست؛ اما پشت لبخندهای دیپلماتیک، بیش از هر چیز از تغییر توازن شیعیـسنی در هراس است. ترکیه؟ بازیگر دوگانهایست که همیشه به شرق نگاه میکند، اما به غرب میفروشد. این میزگرد، بیشتر شبیه جلسهای از قدرتهای فرصتطلب است تا متحدان برابر.
جمهوری اسلامی، در آنجا نه یک شریک راهبردی، بلکه مشتری بیرمق با چک برگشتی مشروعیت است. اگر ایران دارای یک حکومت پاسخگو، مردمی و آیندهنگر بود، امروز عزیز نصیرزاده یا هر وزیر دفاعی از دل مردم، باید در پاریس، رم یا واشنگتن نشسته بود ،در حال مذاکره برای خرید جنگندههای رافال، اف-۳۵ یا سامانههای مدرن هشدار زودهنگام. او باید از توانمندی ایران در دفاع مدنی، قدرت بازدارندگی سایبری، و تقویت قدرت هوایی ملی میگفت. نه اینکه در پکن، پشت درهای بسته، دنبال کمک تسلیحاتی از قدرتهایی باشد که خودشان درگیر بحران مشروعیتاند.
بهیاد میآورید دیدار موسولینی با هیتلر در روزهای پایانی عمر فاشیسم؟!! آن دیدارها نه برای طراحی یک آینده قویتر، بلکه برای تقسیم آخرین منابع پیش از سقوط بود. اکنون جمهوری اسلامی، همچون بسیاری از رژیمهای رو به افول، به سمت قدرتهایی گرایش دارد که نه مدافعشاند، نه متحد، بلکه منتظر پایان بازیاند تا سهم خود را بردارند.
واقعیت تلخ برای حاکمان ایران آن است که (غرب) که متهم به قلدریست، تنها جاییست که آزادی مطبوعات وجود دارد، انتخابات واقعی برگزار میشود، و ارتشها، تابع مردماند نه بالعکس. غرب، با همه تضادها و اشتباهاتش، در نهایت پاسخگوست ،،چیزی که هیچکدام از همنشینان عزیز نصیر زاده در شرق نیستند.
این سفر، نه یک اقدام استراتژیک، که یک ژستِ ناگزیر برای بقاست. جمهوری اسلامی، با پشت کردن به نظم جهانی و پیوستن به محورهای اقتدارگرایانه، نهتنها صلح جهانی را تهدید میکند، بلکه سرنوشت ملت ایران را نیز به تار موی قدرتهایی آویزان کرده که جز بهرهکشی، مفهومی از دوستی نمیشناسند. ملت ایران، سزاوار دولتیست که در قلب جهان آزاد، برای آیندهای روشن بجنگد؛ نه در سایهروشن دیکتاتوریهای شرقی، برای دوام یک ایدئولوژی پوسیده، التماس کند!!!!!!!!!
با مهر دکتر بهزاد معصومی
Leave a Reply